پروردگار متعال را میستاییم و از او میخواهیم که ما را یاری رساند و هدایتمان فرماید و از درگاهش طلب آمرزش میکنیم و از شرارت نفس و بدی رفتارمان به او پناه میبریم، زیرا الله هر کس را هدایت کند هرگز گمراه نمیشود و هر کس را گمراه کند دیگر هیچ سرپرست هدایتگری نخواهد داشت.
سلام و درود میفرستیم به پاکترین بندگان و بهترین آفریدههای او محمد-صلی الله علیه وسلم- که بنده و فرستاده اوست و بر اهل بیت پاک و مطهرش و یاران نیکو سرشتش و کسانی که از آنها پیروی میکنند و تا روز قیامت راهشان را به نیکی ادامه میدهند.
از آنجایی که ما همه روزه شاهد کینه و دشمنی، تفرقه، جداییخواهی، اختلافات و درگیریها بین مسلمانان هستیم، از این رو خود را مکلف دانستیم، پیش از آنکه فرصت را از دست بدهیم و عمرمان بدون انجام کار نیکی به سر آید، بر لزوم ترک اختلافات، درگیری و کینهورزیها و نیز بر تحکیم معنای اخوت تأکید و بر بازگشت به سوی خداوند کاردان و بخشنده و زاری به درگاه الله عزوجل اصرار ورزیم، تا مسلمانان را در دنیا و آخرت عزت بخشد و آنها را از خواری، سستی، تفرقه، کینهتوزی و از هم گسیختگی نجات دهد. از خداوند عزوجل بخواهیم که مسلمانان را در زندگی دنیوی عزت و سربلندی و استقلال و در آخرت بهشت برین و دوری از آتش جهنم عنایت فرماید.
این هشدار و تأکید من در راستای قانون تغییر و اصلاح الهی است؛ زیرا که الله تعالی خود میفرماید: (...إِنَّ اللَّـهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّـهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ)[رعد:11] خداوند حال و وضع هیچ قومی و ملتی را تغییر نمیدهد مگر اینکه خودشان حال و سرنوشتشان را تغییر دهند.
متأسفانه این صفات ناپسند در وجود بسیاری از انسانها روز به روز بیشتر پیدا میشود، مگر اینکه خداوند متعال خود به آنها رحم کند و از این کارها باز دارد، دلهای مسلمانان با ورود این صفات به فساد کشیده میشود و دامنه اختلافات، کشمکشها، تفرقه و دودستگی در بین آنها گسترش مییابد. همان طوری که گفتم ما باید برای دست یافتن به زندگی با عزت و سعادتمند در دنیا و آخرت، تلاش بیشائبهای برای تغییر و اصلاح این واقعیت ناگوار مبذول داریم، تا بدین وسیله به زندگی پسندیده و مطلوب مبتنی بر برادری، وحدت، عزت، سربلندی، پیروزی و استقرار برای اسلام و مسلمانان دست یابیم.
(خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملتی را تغییر نمیدهد مگر اینکه آنان حال و سرنوشتشان را تغییر دهند).
برادر عزیزم: بکوش که بغض و کینه امت اسلامی را از قلبت بزدایی.
هدف من از گفتن این سخنان ایجاد محبت و برادری در راه الله تعالی و سلامتی قلب و خوش برخوردی بین مسلمانانی است که در یک خانه، یک ساختمان، یک کشور، یک منطقه یا در نقاط مختلف جهان اسلام زندگی میکنند.
الله تعالی میفرماید: (کینه و دشمنی را از سینههایشان بیرون میکشیم و برادرانه بر تختها رو به روی هم مینشینند)[حجر:47].
پیامبر اسلام همیشه احادیثی را برای امتش ذکر میکردند که هدف از گفتنشان افزایش محبت مسلمانان نسبت به هم، گسترش رابطه برادری به خاطر الله تعالی و پاکیزه و سالم ساختن سینهها و دلهایشان بود.
ابو ادریس خولانی میگوید:
وارد مسجد دمشق در شام شدم، جوانی را دیدم که وقتی صحبت میکرد دندانهای سپیدش نمایان میشد، مردم دور او جمع شده بودند و سؤالات خود را از او میپرسیدند و او نیز به سؤالاتشان پاسخ میداد: پرسیدم که آن جوان کیست؟ گفتند: معاذ بن جبل است.
فردای آن روز که خواستم زودتر به مسجد بروم، دیدم که او در گرمای شدید نیمروز به مسجد رسیده است و نماز میخواند. منتظر شدم تا نمازش را به پایان برساند، روبروی او نشستم و سلام کردم، به او گفتم: به خدا سوگند که من تو را به خاطر الله تعالی دوست دارم، گفت: قسم به خدا؟ گفتم: قسم به خدا. دوباره پرسید: قسم به خدا؟ گفتم: قسم به خدا. عبایم را گرفت و من را به سمت خود کشید و گفت: بر تو مژده باد؛ من از رسول الله-صلی الله علیه وسلم- شنیدم که میگفت: الله تعالی میفرماید: «وجبت محبتی للمتحابین فیّ و المتجالسین فیّ و المتزاورین فیّ و المتباذلین فیّ»[مسند امام احمد حدیث شماره 21021 و صحیح جامع علامه آلبانی حدیث شماره 4331].
شرح حدیث:
«وجبت محبتی للمتحابین فیّ و المتجالسین فیّ»: یعنی؛ محبت و دوستی کسانی که (به خاطر من همدیگر را دوست دارند و) دور هم جمع میشوند و مرا یاد میکنند، (بر من واجب گشته است). از این رو جنید-رحمهالله- همیشه با خدای خود خلوت میکرد، اما هنگامی که دوستانش به نزدش میرفتند به آنها میپیوست و میگفت: اگر میدانستم که چیزی بهتر از همنشینی با شما وجود دارد به جمع شما وارد نمیشدم، یعنی اینکه همنشینی با افراد مخلص بر جمع تأثیر میگذارد و بر علم و دانش آن میافزاید که این تأثیر در جای دیگری مشاهده نمیشود.
«المتباذلین فیّ»: یعنی هر یک از شما به هنگام بروز مشکلات و در تمام احوال، جان و مال خود را به خاطر الله فدای دیگری میکند، همانند ابوبکر-رضی الله عنه- با همراهی پیامبر در غار، جان و مال خود را در طبق اخلاص گذاشت. هدف او از این کار مقاصد دنیوی نبود؛ بلکه به خاطر الله تعالی و کسب رضایت او بود.
«والمتزاورین فیّ»: طبرانی در روایت خود «والمتصادقین فیّ» را نیز به این حدیث اضافه میکند: یعنی آنها از همه چیز دل کندهاند و به پرستش او پرداختهاند، به خاطر معنویتی که در این پرستش میبینند بین آنها انس و الفت برقرار است. صفت جلال خداوند بزرگتر از آن است که توصیف شود، هنگامی که بر دلهایشان نسیم شکوه و جلال خداوند وزیدن گرفت، نزدیک است که به خاطر شوق دیدار با او از جای بر کنده شود، آنها به خاطر لذت و اشتیاقی که در رسیدن به محبوب خود احساس میکردند از یکدیگر سبقت میگرفتند و در پی آن، چنین محبتی را کسب کردند و به کمال قرب الهی دست یافتند.
برادر عزیزم! عشق و محبت به الله تعالی ایجاب میکند که نسبت به مسلمانان امت محمد-صلی الله علیه وسلم- عشق بورزی.
عشق و محبتت به الله عزوجل ایجاب میکند همراه با برادران مؤمن خود به عبادت و ذکر بپردازی و با قلب سلیم کتاب خداوند متعال و سنت رسولش را بیاموزی.
محبت الهی تو را ملزم میکند که به دیدار برادر مؤمن خود بروی.
داشتن محبت الله تعالی مستلزم آن است که جان و مال خود را در راه الله عزوجل، عبادت و کسب رضای او فدا کنی.
پیامبر اسلام-صلی الله علیه وسلم- همیشه مسلمانان را به ایجاد رابطهی برادری و محبت به خاطر الله همراه با سعهی صدر و خوشقلبی سفارش و آنها را به این کار تشویق میکرد.
ابوهریره از پیامبر اسلام-صلی الله علیه وسلم- روایت میکرد که فرمود: «مردی به روستای دیگری برای ملاقات دوستش رفت، خداوند متعال فرشتهای را به دنبال او فرستاد، فرشته به آن مرد رسید و پرسید: کجا میروی؟ گفت: دوست من در این روستا سکونت دارد. گفت: آیا امانتی در نزد او داری که میخواهی به تو باز پس دهد؟ گفت: نه، فقط من او را به خاطر الله تعالی دوست دارم. فرشته گفت: من فرستاده الله به سوی تو هستم تا به تو بگویم: از آنجایی که این شخص را به خاطر الله دوست داری، الله تعالی نیز تو را دوست دارد.»[صحیح مسلم، حدیث شماره 4656]
ابن عباس از پیامبر اسلام روایت میکند که فرمود:«أوثق عری الایمان: الموالاة فی الله، و المعاداة فی الله، و الحب فی الله، و البغض فی الله»[صحیح جامع، علامه آلبانی، شماره 2539]
شرح بخشهایی از این حدیث:
«عروه» نخی است که با آن عبا یا لباسی را میدوزند. نخهای دوخته شده به هم متصل میشوند و محکم میگردند، این نخها تنها در صورتی که یک طرف آن پاره شود از هم جدا میشوند. زمخشری میگوید: این مثال را زدهاند تا شنونده به صورت عینی آن را لمس کند.
(الموالاة): دوستی و همکاری (فی الله): آنچه خشنودی الله در آن است.
(و المعاداة فی الله): آنچه موجب خشم الله میشود. (والحب فی الله و البغض فی الله عزوجل): مجاهد میگوید؛ از ابن عمر-رضی الله عنه- روایت شده است که میگوید: تنها در سایه چنین حب و بغضی است که میتوانی به دوستی و محبت واقعی دستیابی و زمانی طعم ایمان را میچشی که این صفات را داشته باشی.
از جمله اعمالی که خشم خداوند را برمیانگیزاند رفتار افرادی است که خود را عالمان زمانه معرفی میکنند، اما نشانههای نفاق و کینه در وجود آنها نسبت به اهل خیر نمایان است. یکی از نشانههایی که با آن میتوان فهمید آیا قلب او از این بیماری پاک است یا نه، این است که مشاهده کنی آیا صفاتی که مورد خشم خداوند است؛ یعنی تکبر، سنگدلی و اذیت و آزار مردم، در وجود او هست یا نه؟
شافعی میگوید: با افراد کریم معاشرت کن تا زندگی کریمانهای داشته باشی و با افراد پست و فرومایه معاشرت نکن که تو را به پستی میکشانند.
در این باره گفتهاند که همنشینی با افراد شرور خطرناک مقدمه افتادن در خطر است؛ چرا که مسافر دریا اگر چه ممکن است از مرگ نجات یابد، اما دل نگران است.[شرح این حدیث در شرح فتح القدیر المناوی آمده است.]
برادر عزیزم!
نشانهی ایمان قوی این است که مؤمنان را به خاطر الله تعالی دوست داشته باشی و از منافقان و کافران هم به خاطر الله تعالی متنفر باشی.
انس بن مالک-رضی الله عنه- از پیامبر اسلام-صلی الله علیه وسلم- روایت میکند که فرمود:«سه ویژگی وجود دارد که اگر آنها را داشته باشی شیرینی ایمان را میچشی: ویژگی نخست اینکه الله تعالی و فرستاده او در نزد تو از همه چیز محبوبتر باشند، دوم اینکه شخصی را تنها به خاطر الله دوست داشته باشی و سوم اینکه همان طوری که دوست نداری که در آتش جهنم بیفتی، دوست نداشته باشی که به کفر باز گردی.»[متفق علیه]
نمونههایی از اخوت و محبت به خاطر الله تعالی:
سخنان رسول الله-صلی الله علیه وسلم- دربارهی برادری و محبت به خاطر الله تأثیر زیادی بر صحابه بزرگوار میگذاشت، آنها نمونهی بارزی در این زمینه بودند، به طور مثال:
سعد بن ربیع و عبدالرحمن بن عوف –رضی الله عنهما- به خاطر الله تعالی با هم پیوند برادری بسته بودند.
عبدالرحمن بن عوف-رضی الله عنه- از جمله مهاجران و سعد بن ربیع از انصار بود. آنها در شهرهای متفاوتی زندگی کرده بودند، نه رابطه خویشاوندی داشتند، نه رابطه دوستی یا تجاری، اما دین اسلام بین آنها پیوند برادری برقرار کرد که بسیار ارزشمند بود.
سعد بن ربیع، عبدالرحمن بن عوف را در منزل خود جای داد و ثروت خود را با او تقسیم کرد.
همکاری و رابطه برادری و محبت بین افراد امت را مشاهده کنید و بگویید ما و صحابه رضی الله عنهما با هم چه فرقی داریم!؟
فرق ما با صحابه این است که آنها آیات را میشنیدند و آن را اجرا میکردند، اما ما این آیات را میشنویم و بیتوجه از کنارش میگذریم.
مصعب بن عمیر-رضی الله عنه- و معنای اخوت و محبت برای کسب رضایت الله تعالی و دشمنی و کینهورزی به خاطر الله
در جنگ بدر و در بین اسیران کفار ابو عزیز بن عمیر برادر مصعب بن عمیر-رضی الله عنه- نیز حضور داشت که به دست یکی از مسلمان انصار اسیر شده بود. مصعب به خاطر کفری که او به الله عزوجل ورزیده بود، نسبت فامیلی را فراموش میکند و برادری دینی خود را بر آن ترجیح میدهد و به دوست انصاری خود میگوید که دستش را محکم بگیر یعنی او را نگهدار چون مادرش ثروتمند است تا شاید از او فدیه بگیری.
مصعب بن عمیر-رضی الله عنه- میدانست که رابطه برادری در راه الله متعالی از رابطه نسبی و خونی قویتر است.
آیا شما چنین رابطهای را احساس میکنید!؟
آیا در بین شما کسانی هستند که به خاطر اتفاقاتی که برای برادران فلسطینی، عراقی، چچنی و مسلمانان دیگر میافتد، خواب به چشمانشان نیاید؟
آیا در بین شما کسانی هستند که احساس کنند او نیز مانند فلسطینیان و عراقیها و مسلمانان دیگر هدف حمله قرار میگیرد!؟
آرزو میکنم که ما نیز مثل مصعب بن عمیر-رضی الله عنه- باشیم.
سلیم الصدر-رضی الله عنه- صحابی انصاری
زهری روایت میکند که انس بن مالک برایم تعریف کرد: «روزی در نزد پیامبر نشسته بودیم، ایشان فرمودند: الآن مردی بهشتی به جمع ما میپیوندد، مردی انصاری وارد شد که آب وضو از محاسنش میچکید و کفشهایش را به دست چپش گرفته بود. فردای آن روز رسول-صلی الله علیه وسلم- دوباره همان حرف را تکرار کرد. همان مرد با همان هیبت در جمع ما حاضر شد. روز سوم همان سخن را گفت و مرد مذکور به همان شکل اول ظاهر شد. هنگامی که پیامبر-صلی الله علیه وسلم- برخاست، عبد الله بن عمر بن عاص در پی او رفت و گفت: من با پدرم مشاجرهای داشتهام و سوگند خوردهام که تا سه روز به خانه نروم آیا امکان دارد سه شبانه روز مرا نزد خود جای دهی؟ او هم قبول کرد. انس میگوید: عبدالله حکایت کرد که او سه شب پیاپی در نزد آن صحابی خوابید، اما ندید که برخیزد و نماز شب بخواند جز اینکه گاه از خواب میپرید و در بسترش این پهلو و آن پهلو شد و خداوند متعال را ذکر میکرد و الله اکبر میگفت، همین وضعیت ادامه داشت تا اینکه برای نماز صبح بلند میشد. در آن چند روز غیر از حرفهای نیکو چیزی از او نشنیدم، هنگامی که سه شب سپری شد، نزدیک بود که کارش در نزدم حقیر جلوه کند، به او گفتم: ای بنده خدا، من با پدرم هیچ مشاجره و درگیریای نداشتهام، اما من از رسول الله-صلی الله علیه وسلم- شنیدم که سه بار درباره تو گفت: الآن مردی از اهل بهشت بر شما ظاهر میشود و هر سه بار تو ظاهر شدی، خواستم که پیش تو بیایم تا ببینم چکار میکنی تا من نیز آن را انجام دهم، ندیدم کار زیادی انجام دهی، پس چرا رسول الله-صلی الله علیه وسلم- درباره تو چنین فرمود؟ گفت: حال من همان بود که دیدی. هنگامی که خواستم بروم و پشتم به او بود مرا صدا زد و گفت: غیر از آنچه دیدی چیزی وجود ندارد، جز آنکه من نسبت به هیچ مسلمانی کینه به دل راه نمیدهم و نسبت به هیچکس به خاطر خیری که الله تعالی به او رسانده است، حسادت نمیورزم. عبدالله گفت: پس این همان چیزی است که تو را به این درجه رسانده است و ما توان آن را نداریم. [مسند امام احمد حدیث شماره 12236]
اهمیت امر برادری و محبت صحابه نسبت به همدیگر در نزد پیامبر اکرم-صلی الله علیه وسلم-
پیامبر اسلام-صلی الله علیه وسلم- عشق و محبت و برادری بین صحابه را بسیار ارج مینهاد.
هفتاد تن از یاران رسول الله-صلی الله علیه وسلم- در غزوه احد به شهادت رسیدند که حمزه بن عبدالمطلب عموی پیامبر-صلی الله علیه وسلم- هم یکی از آنها بود، مشرکان به کشتن ایشان اکتفا نکردند، بلکه بدنش را مثله کردند و پیامبر-صلی الله علیه وسلم- نیز در این غزوه مجروح شد و دندان مبارکشان شکست.
پیامبر اکرم-صلی الله علیه وسلم- در این وضعیت بحرانی امر اخوت و برادری بین مسلمانان را فراموش نکردند.
هنگامی که شهدا را آوردند تا آنها را در مدینه دفن کنند، رسول الله-صلی الله علیه وسلم- امر فرمودند که آنها را دو نفر دو نفر یا سه نفر سه نفر در همان وضعیتی که شهید شده بودند با هم در یک قبر دفن کنند و آنهایی را که بیش از دیگران قرآن حفظ کرده بودند جلوتر از بقیه در جهت قبله قرار دهند. هنگامی که یکی از شهدا را آوردند، حمزه-رضی الله عنه- را با او دفن کردند. هر شهیدی را میآوردند رسول خدا حمزه را هم در کنار او قرار میداد و بر آنها نماز میگزارد. ابوبکر، عمر و زبیر به داخل قبر حمزه رفتند و رسول الله نیز بر کنار قبر ایشان نشستند. پیامبر دستور فرمودند که عمرو بن جموح و عبدالله بن حرام در یک قبر دفن گردند؛ چون در زمان حیاتشان دوستان صمیمی هم بودند.[برگرفته از کتاب هذا الحبیب یا محب ابوبکر الجزائری با اندکی تصرف، ص176]
پیامبر اسلام خشنود از صحابه-رضی الله عنهم- از دنیا رفتند.
عمر بن خطاب و امتحان برادران دینی
یک روز عمر-رضی الله عنه- هزار درهم را به خادم خود داد و به او گفت که به نزد ابوعبیده بن جراح-رضی الله عنه- برود و آن مبلغ را به او بدهد و بگوید که مال توست، هر کاری که میخواهی با آن پول انجام بده، در عین حال ببیند که ابوعبیده با آن چکار میکند و به عمر-رضی الله عنه- خبر بدهد.
خادم به نزد ابوعبیده-رضی الله عنه- رفت و آنچه عمر بن خطاب به او امر فرموده بود، انجام داد؛ و مشاهده کرد که ابوعبیده همه پولها را تا آخرین درهم بین فقیران و تهیدستان تقسیم کرد. به نزد عمر-رضی الله عنه- بازگشت و به او خبر داد که ابوعبیده-رضی الله عنه- همه درهمها را در راه خداوند متعال مصرف کرد. عمر-رضی الله عنه- سپس هزار درهم دیگر را به خدمتکارش داد و به او گفت که به نزد معاذ بن جبل برود و همان کاری که قبلاً انجام داده بود، تکرار کند. خادم پس از مدتی بازگشت و به ایشان خبر داد که معاذ-رضی الله عنه- نیز همانند ابوعبیده-رضی الله عنه- تمام پولها را در میان مستمندان تقسیم کرد.
عمر هزار درهم دیگر را به خدمتکارش داد و امر کرد که آن پولها را به سعد بن ابی وقاص-رضی الله عنه- بدهد و ببیند او با این پولها چکار میکند. خدمتکار مدتی بعد به نزد ایشان بازگشت و گفت که سعد بن ابی وقاص نیز همان کار ابوعبیده و معاذ را انجام داد؛ عمر-رضی الله عنه- بسیار خوشحال شد و گفت: آنها برادران همدیگرند.
فتنه بزرگ و آموزش اخوت و محبت الهی به امت اسلام
پس از کشته شدن عثمان بن عفان-رضی الله عنه- و در زمان خلافت علی-رضی الله عنه-، مسلمانان در دو لشگر رو به روی هم ایستادند. در یک لشگر علی بن ابیطالب-رضی الله عنه- قرار داشت و در لشگر دیگر زبیر بن عوام-رضی الله عنه-.
پیش از درگیری علی و زبیر –رضی الله عنهما- به خاطر دوستی که به خاطر الله تعالی با هم داشتند، مانند دو برادر یکدیگر را سرزنش کردند.
بیهقی-رحمهالله- میگوید: ابوبکر محمد بن حسن قاضی با سند از حرب بن اسود دؤلی روایت میکند که گفت: هنگامی که علی و یارانش به طلحه و زبیر نزدیک شدند و دو صف به هم رسیدند، علی که بر روی استر رسول الله-صلی الله علیه وسلم- نشسته بود، بیرون آمد و گفت: زبیر بن عوام را صدا بزنید.
زبیر به نزد ایشان آمد تا جایی که گردنهای اسبهایشان کنار هم قرار گرفت. علی گفت: ای زبیر، تو را به خدا آیا روزی را به یاد میآوری که در فلان مکان بودیم و رسول الله از کنارت عبور کرد و فرمود: «ای زبیر آیا علی را دوست داری؟ تو گفتی: پسر دایی و پسر عمو و برادر دینیام را دوست نداشته باشم!؟ ایشان فرمودند: ای زبیر، اما به خدا سوگند، تو با او میجنگی در حالی که تو ظالم هستی؟» زبیر گفت: بلی، به خدا قسم از آن روزی که آن را از رسول الله شنیدم، فراموش کرده بودم و اکنون به یاد آوردم، قسم به الله که هرگز با تو جنگ نخواهم کرد.
زبیر سوار بر اسب از بین دو لشگر بازگشت.[فقه السیره با تلخیصی از تاریخ خلافت راشدین، دکتر محمد سعید رمضان بوطی، ص373]
زبیر از جنگیدن با علی بن ابیطالب-رضی الله عنه- منصرف شد، اما یهودیانی که خود را مسلمان جلوه میدادند او را به قتل رساندند تا جنگ و آشوب همچنان ادامه داشته باشد. در این فتنه زبیر-رضی الله عنه- و طلحه بن عبیدالله-رضی الله عنه- کشته شدند. علی بن ابیطالب زبیر را در آغوش گرفت و در حالی که میگریست، گفت: کاش بیست سال پیش از این تاریخ میمردم، ای ابو محمد برای من خیلی ناراحتکننده است که تو را این چنین غرق در خون ببینم، از خداوند میخواهم که من و تو و زبیر آنچنان که خداوند فرموده است، باشیم:
(وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ)[حجر:47] و کینهتوزی و دشمنانگی را از سینههایشان بیرون میکشیم، و برادرانه بر تختها روبروی هم مینشینند.
برادر و خواهر عزیزم! آیا به دیده عبرت به این ماجرا مینگرید!؟
به نظر شما صحابه-رضی الله عنه- چگونه عمل میکردند و ما اکنون چگونه عمل میکنیم!؟
من از فتنه امروزی بیم دارم و از تفرقه و چنددستگی مسلمانان میترسم.
بیایید با هم برادر، یکدل و متحد شویم.
بیایید به خاطر عشق به الله متعال گرد هم آییم.
بیاید در راه اطاعت از الله تعالی، یاری دین او، جهاد با دشمنانش و برافراشتن کلمه «لا اله الا الله محمد رسول الله» با هم متحد باشیم.
بیاید صاحب دلهایی پاک، پرهیزکار و سالم شویم.
پیامبر اکرم-صلی الله علیه وسلم- برادری و محبت به خاطر الله تعالی را به امتش میآموزد.
- ابن شهاب از سالم، او از عبد الله بن عمر-رضی الله عنه- شنیده بود که رسول الله فرمود: «مسلمان برادر مسلمان است، نه به او ظلم و نه او را تسلیم میکند، هر کس نیاز برادرش را برآورده سازد؛ خداوند نیز نیازش را برآورده میسازد و هر کس گرهای از کار مسلمانی بگشاید، الله تعالی گرهای از گرههای روز قیامت را برایش میگشاید، هر کس عیب مسلمانی را بپوشاند، الله تعالی در روز قیامت عیبش را میپوشاند».[متفق علیه]
- از ابو هریره روایت شده است که رسول الله-صلی الله علیه وسلم- فرمود: «هر کس در دنیا گرهی از گرههای مؤمنی را باز کند خداوند متعال گرهی از گرههای روز قیامت را برایش میگشاید، هر کس مشکل و گرفتاری کسی را آسان سازد، الله تعالی در دنیا و آخرت بر او آسان میگیرد، و هر کس عیب مسلمانی را بپوشاند خداوند عیبهای او را در دنیا و آخرت میپوشاند، تا زمانی که بندهای به برادرش یاری میرساند، الله نیز به او یاری میرساند، هر کس مسیری را به خاطر یادگیری علمی بپیماید، خداوند متعال راه بهشت را برای او هموار میسازد، هنگامی که گروهی در خانهای از خانههای الله تعالی جمع میشوند، تا کتاب خداوند را تلاوت و با هم آن را مطالعه کنند، الله تعالی آرامش را بر دلهای آنها عطا میفرماید، رحمتش شامل حال آنها میشود و فرشتگان آنها را احاطه میکنند و الله تعالی آنها را در نزد مقربان خود یاد میکند، هر کس عملش موجب کندیاش گردد، نسباش سبب سرعت او نمیگردد.[صحیح مسلم، حدیث شماره 4867]
- ابی درداء-رضی الله عنه- از رسول الله-صلی الله علیه وسلم- روایت میکند که ایشان فرمود: هر کس آبروی برادرش را حفظ کند، الله تعالی در روز قیامت روی او را از آتش جهنم حفظ میکند.[سنن ترمذی:1854 که گفته است حدیث حسن است.]
- از انس بن مالک-رضی الله عنه-روایت شده است که رسول الله-صلی الله علیه وسلم- فرمود: نسبت به هم کینه نورزید، به هم حسادت نکنید، به هم پشت نکنید، بندگان الله و برادران هم باشید، هیچ مسلمانی نباید بیش از سه روز از برادرش قهر کند.[متفق علیه]
- از ابو ایوب انصاری روایت شده است که رسول الله-صلی الله علیه وسلم- فرمود: هیچ مردی نباید بیش از سه شب با برادرش قهر کند، بهتر است که با هم ملاقات کنند و بر هم خرده نگیرند و برترین آنها کسی است که اول سلام میکند (متفق علیه).
ـ از ابو هریره-رضی الله عنه- روایت شده است که رسول الله-صلی الله علیه وسلم- فرمود: روزهای دوشنبه و پنجشنبه درهای بهشت گشوده میشود، و گناهان هر بندهای که برای الله تعالی شریکی قائل نشده است، بخشیده میشود جز بندهای که بین او و برادرش درگیری وجود دارد؛ گفته میشود: این دو را منتظر نگاه دارید تا صلح کنند، این دو را منتظر نگاه دارید تا صلح کنند، این دو را منتظر نگاه دارید تا صلح کنند.[صحیح مسلم:4652]
- روزی پیامبر اکرم-صلی الله علیه وسلم- بیرون آمد تا یارانش را از زمان شب قدر مطلع سازد! دو تن از صحابه را مشاهده کرد که با هم در حال نزاع هستند، سرگرم درگیری آنها شد و موضوع را فراموش کرد؛ به دلیل همین اختلاف و درگیری مسلمانان مجبورند که برای درک شب قدر تلاش کنند.
- از انس بن مالک-رضی الله عنه- روایت شده است که گفت: عباده بن صامت به من خبر داد که رسول الله-صلی الله علیه وسلم- از خانه بیرون آمد تا زمان شب قدر را به اطلاع مسلمانان برساند، دو نفر از مسلمانان را دید که با هم دعوا میکنند؛ فرمودند: من بیرون آمدم تا شما را از شب قدر با خبر سازم، اما فلانی با فلانی در حال دعوا بودند، بنابراین فراموش شد؛ شاید در آن خیری برای شما باشد، آن را در هفتم، نهم و پنجم بجویید.[صحیح بخاری حدیث شماره 47]
این مسئله به سبب اختلاف فراموش گردید.
ما برای کسب رضایت الله تعالی نباید با هم اختلاف و درگیری داشته باشیم و نسبت به هم کینه بورزیم.
پیامبر اکرم-صلی الله علیه وسلم- عشق به الله تعالی را به صحابه-رضی الله عنهم- حتی به همهی امت آموخت و به همهی مسلمانان امتش سفارش کرد که هر کس این موضوع را برادران دینیاش بیاموزد تا محبت و برادری و الفت بین همه مسلمانان گسترش یابد.
از انس بن مالک روایت شده است که گفت: ما در نزد رسول الله نشسته بودیم که مردی از کنار ما عبور کرد، یکی که در جمع ما بود، گفت: یا رسول الله، من این مرد را دوست دارم، فرمود: آیا این را به او گفتهای؟ گفت: خیر، فرمود: برخیز و به او بگو، انس گفت: او به نزدش رفت و گفت: فلانی، به الله سوگند که من تو را به خاطر الله دوست دارم، جواب داد: من کسی را که تو مرا به خاطر او دوست داری، دوست دارم.[مسند امام احمد، حدیث شماره 11980]
مردی به ابن سماک-رحمهالله- گفت: فردا بیا تا قدری یکدیگر را سرزنش کنیم. ابن سماک گفت: نه، بگو؛ فردا بیا تا از هم طلب بخشش کنیم.
یکی از صحابه-رضی الله عنه- گفت: هفتاد عذر را برای برادرت در نظر بگیر، اگر نتوانستی عذری را برایش بیابی، بگو: من اشتباه میکنم، شاید عذری داشته باشد.
درباره تأثیر زیاد این موضوع بیندیشیم:
در روز قیامت دو تن از بندگان به حضور خداوند متعال میرسند، یکی از آنها میگوید: پروردگارا: حقم را از برادرم بستان.
الله تعالی به دیگری میفرماید: حق برادرت را بده.
میگوید: بار پروردگارا حسناتم تمام شده است.
الله تعالی به مظلوم میفرماید: حسنات برادرت پایان یافته است.
دیگری میگوید: پروردگارا، پس از بدیهیهایم بردار و برای او بنویس.
الله متعال به مظلوم میفرماید: آیا میخواهی چیزی بهتر از آن به دست آوری.
میگوید: پروردگارا آن چیست؟
میفرماید: سرت را بلند کن.
سرش را بلند میکند و میبیند که در قصری زیباتر از قصری که در آن بود قرار دارد.
بنده میگوید: پروردگارا، این قصر از آن کیست!؟ آیا از آن پیامبر یا شهیدی است، الله تعالی میفرماید: این برای کسی است که چیز ارزشمندی را در اختیار دارد.
بنده میگوید: پروردگارا، آن چیز از آن کیست؟
الله تعالی میفرماید: از آن تو.
میگوید: پرودگارا! چگونه؟
الله متعال میفرماید: با گذشت کردن از برادرت.
بنده میگوید: پروردگارا بخشیدم، پروردگارا بخشیدم.
الله تعالی میفرماید: دست برادرت را بگیر و وارد بهشت شو.
این گونه است که رحمت الهی شامل حال بندگان میشود.
برادران و خواهران بزرگوارم! هم اکنون تصمیم بگیریم که بغض و کینه را از سینهیمان بزداییم؛ کسی که کینه کسی را به دل دارد از همین الآن آن را از قلبش بیرون کند، تا شاید الله تعالی هنگامی که به دلهای پاک مینگرد، ما را ببخشاید و عفو کند، نصر و پیروزی را شامل حال ما سازد و امت اسلام را عزتی ببخشد که ذلتی در پی نداشته باشد.
(...وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ...)[انفال:46] و (با هم) کشمکش نکنید که (اگر کشمکش کنید) درمانده و ناتوان میشوید.
در پایان از خداوند متعال، مهربان و منان میخواهم که تا بر امت اسلام منت نهد و آنها را با هم متحد و مرتبط، نسبت به هم فداکار، خیرخواه، برادر و مهربان باشند و آنها را از قلب سلیم و شرح صدر برخوردار سازد تا عزت، قدرت خود را به دست آورند و زمینهای اشغال شده را باز پس گیرند.
نظرات
عبدالحق
05 اردیبهشت 1392 - 07:29با سلام حادثه تروریستی بوستون یک عمل جنایتکارانه بود واز انجا که میدانم اکثریت علمای اهل سنت واکثر عزیزان اهل سنت مخالف چونین اعمالی هستند خوب است که به این موضوع هم بپردازید تا برخی افراد کم اطلاع فکر نکنند مسلمانان واکثریت اهل سنت موافق اعمال تروریستی هستند
عوسمان هه ورامی
09 اردیبهشت 1392 - 04:40مقاله ای مفصل و جالب بود. دستت درد نکند و خدا قوت بیشترت دهد. در روابط برادری ایثار بسیار مهم است که تاحدودی در میان ما ضعیف است و باید با تمرین کردن این را جزو خصوصیات اخلاقی خود کنیم.
وفا
10 اردیبهشت 1392 - 05:12جرى طيف الأحبة في خيالي .. وفكري لا يجول لغير غالي.. فوجهت الأكف إلى السماء.. ودعوت الله يا رب الجلال.. أظل أحبتي بظلال عرشك.. إذا اشتد الحر بلا ظلال..
وفا
10 اردیبهشت 1392 - 05:20أبلغ أخانا تولى الله صحبته = أني وإن كنت لا ألقاه ألقاه وأن طرفي موصول برؤيته = وإن تباعد عن سكناي سكناه يا ليت يعلم أني لست أذكره = وكيف أذكره إذ لست أنساه به برادرم که خداوند به همراهش باد خبر بده که من گرچه او را نمیبینم ولی با او هستم! چشمم همواره غرق تماشای اوست گر چه منزلمان از همدیگر دور است! کاش می دانست که من هیچ گاه او را یادآوری نمی کنم چگونه او را به یاد آورم در حالی که هیچ گاه او را فراموش نکرده ام! با تشکر از خواهر گرامی در ترجمه این مقاله زیبا